جوان آنلاین: صبح روز پنجشنبه، پنجم تیرماه زن میانسالی با اورژانس تماس گرفت و برای نجات جان همسرش درخواست کمک کرد. زن میانسال گفت همسرش در درگیری با پسرش به شدت زخمی و خون زیادی از بدنش خارج شدهاست و در یک قدمی مرگ قرار دارد. تیم پزشکی اورژانس پس از این تماس به محل حادثه در خیابان هاشمی اعزام و در اتاق پذیرایی ساختمان مسکونی با پیکر نیمه جان مرد میانسالی که با ضربات متعدد چاقو زخمی شدهبود، روبهرو شدند.
همزمان با تلاش تیم پزشکی، مأموران کلانتری نواب هم با تماس زن میانسال به محل حادثه رسیدند که عوامل درمانی اورژانس اعلام کردند مرد میانسال بر اثر شدت خونریزی فوت کردهاست.
همان ابتدای ورود مأموران به قتلگاه، مشخص شد مرد میانسال در درگیری با پسرش به قتل رسیدهاست. قاتل در صحنه جرم حاضر و فرار نکردهبود و در گوشهای از اتاق نظارهگر جسد خونین پدرش بود که مأموران او را بازداشت کردند. از سوی دیگر مأموران در آشپزخانه چاقوی خونینی که پسر جوان با آن مرتکب قتل شدهبود، کشف کردند.
تحقیقات جنایی
با اعلام خبر قتل مرد میانسال، قاضی سالار صنعتگر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کردند. به گفته زن میانسال، پدر و پسر بارها با هم درگیری و مشاجره داشتند تا اینکه ساعت ۶ صبح مقابل چشمانش درگیری مرگبار را رقم میزنند.
بدین ترتیب، همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران قاتل را برای بازجویی به اداره پلیس منتقل کردند.
صبح دیروز متهم در حالی که به دستانش دستبند و به پاهایش پابند زده شدهبود برای بازجویی به دادسرای امور جنایی منتقل شد. متهم با اظهار پشیمانی به قتل پدرش اعتراف کرد و ماجرا را شرح داد. در پایان متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتوگو با متهم/ قربانی خشونت خانوادگی
سیروس ۳۴ ساله که متهم است پدرش را در درگیری به قتل رسانده، ادعا میکند او قربانی خشونت خانوادگی شده است.
سیروس چه شد که پدرت را کشتی؟
من قصد قتل نداشتم و فکر نمیکردم روزی دستم به خون پدرم آلوده شود. قتل هم اتفاقی رخ داد.
اما گفته بودی با پدرت اختلاف داشتی؟
بله، اختلاف داشتم، اما اختلافمان آنقدر شدید نبود که بخواهیم یکدیگر را بکشیم. البته پدرم با من مشکل داشت، چون بیکار بودم. او همیشه از من ایراد میگرفت و میگفت من هیچ خاصیتی ندارم و اضافی هستم.
چرا دنبال کار نرفتی؟
چند سال قبل دانشگاه قبول شدم و در رشته حقوق درس میخواندم، اما پس از سه سال ترک تحصیل کردم. خیلی دنبال کار رفتم، اما کاری که به آن علاقه داشته باشم، پیدا نکردم.
به همین دلیل با پدرت درگیر میشدی؟
بله، درگیری ما از حدود سه سال قبل شروع شد. من الان سه سال است که ترک تحصیل کردهام و بیکارم. پدرم وقتی فهمیدم دانشگاه نمیروم، اختلافش با من بیشتر شد و هر روز به من گیر میداد. میگفت با برادرم که در کار چاپ و تکثیر بود، همکاری کنم، اما حوصله کار با برادرم را نداشتم. پدرم مرا طرد کردهبود و حتی پول توجیبی هم به من نمیداد، اما مادرم مخفیانه به من پول میداد. این اواخر پدرم متوجه شد که مادرم به من مخفیانه کمک میکند و تصمیم گرفت مرا از خانهاش بیرون کند.
از خانه بیرونت کرد؟
بله. شب قبل از حادثه با هم درگیر شدیم و پدرم مرا از خانه بیرون کرد و گفت حق ندارم به خانه برگردم. از خانه بیرون رفتم، اما نصف شب مادرم با من تماس گرفت و گفت به خانه برگردم و شب بخوابم و بعد صبح وسایلم را جمع کنم و برای چند روزی پیش دوستم بروم تا پدرم آرام شود. جایی برای خواب نداشتم، به خانه برگشتم و مادرم در را باز کرد، اما صبح وقتی پدرم از خواب بیدار شد و مرا داخل خانه دید درگیری ما شروع شد.
بعد چه شد که دست به چاقو بردی؟
آن شب من تا صبح نخوابیدم و حتی چند عدد قرص هم خوردم، اما فایدهای نداشت. وقتی پدرم بیدار شد و مرا دید شروع به داد و فریاد کرد و به من فحش داد. حالم خوب نبود و حرفهای پدرم مرا عصبانی کرد که به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم تا پدرم را تهدید کنم. پدرم وقتی چاقو را در دستم دید بیشتر داد و فریاد کرد که نفهمیدم چطور به او ضربه زدم.
برای چه قرص مصرف کردی؟
واقعیتش خشونت سالهاست که در خانه ما موج میزند. پدرم مردی بداخلاق و عصبانی بود و همیشه هم دست بزن داشت. همین موضوع باعث شدهبود من به مشکل روحی و روانی دچار شوم و افسردگی بگیرم که مدتی قبل پیش روانشناس رفتم و او هم به من داروی آرامبخش داد تا شبها بتوانم بخوابم.
چرا پس از حادثه فرار نکردی؟
من برای قتل پدرم نقشهای طراحی نکردهبودم و این درگیری اتفاقی رخ داد. وقتی پدرم خونین روی زمین افتاد، تازه فهمیدم چه کاری انجام دادهام. همان لحظه پشیمان شدم و با اورژانس تماس گرفتم که پدرم را نجات دهم، اما دیر شدهبود.